Kirman-yezd-hormozqan-Türk

Friday, August 19, 2005




ايل ترك افشار- عمده ترين ايلات كرمان

فرهنگ ایلات و عشایر استان كرمان

ایل های استان كرمان عبارتند از اقشار ، بچاقچی ، پشت كوهی، رایینی ، لری ، ایینه ی ، خراسانی ، میمندی ، لرد كوه پنجی ، غربا ، قرایی ، گودری ، مهنی، جاویدان ، كچمی ، آسیابر ، راهی پارچی ، جبال بارزی ، جرجندی ، شهیكی ، جلالی ، رودباری، هوت ، سرحدی ورمشكی ، نوشادی، بز سفید ، سرحدی ، شهریاری ، پشموكی ، لر، طیاری ، مارزی ، نمدادی ، جازی ، كماچی ، سلیمانی ، مولایی ، توریكی.

ايل افشار
ايل افشار در زمان سلطنت شاه طهماسب صفوی به سرزمین كرمان كوچانیده شده . مردم این ایل در بخش جنوبی منطقه و سیعی كه از جنوب غربی رفسنجان در جهت جنوب شرقی تا جاده كرمان - بم امتداد دارد ، زندگی می كنند و مركز داد و ستد آنان شهر بافت است .

احمدعلی خان وزیری كرمانی می گوید : افشار ، عمده ایلات كرمان است . ترك زبانند . قشلاق آنها بلوك ارزوییه و ییلاق آنها بلوك اقطاع است. به شجاعت سواره و پیاده این قبیله در كرمان نیست . تقریبا هزار خانوارند و سیصد سوار خوب و هفتصد تفنگچی پردل دارند. جنگ با چماق و شش پر را بهتر از ایلات فارسی می نمیند .

اسامی طویف آنها به نظر نامه نگار از این قرار است :

علی قرلو و اشرف لو و قاسملو و پیر مرادلو و ره درازلو و حیدر محمد شاهلو و آمویی و میرجانی و جان قلی اشاقی و فارسی مران و صفی قلی اولادی و ساربانּ هر قبیله رئیسی دارد و آن را سلطان گویند.

محمدعلی خان سدید السلطنه در سفرنامه خود در باره طوایف افشار چنین می نویسد: طوایف این ایل عبارتند از :

حمزه لو ، قاسم اولادی ، جلال لو ، آل كسوا ، زرگر ، صفی قلی اولادی.

تیره های مستقل ایل افشار از این قرارند:

پورممشالو، پیرمرادلو، آقاجان لو ، ولیپور ، قرایی ، میرحسینی ، فارسی مدان ، میرجانی ، قره قویونلو ، قره گزلو ، حمزه خانی ، برآوردی ، عمویی ، غنچه ای ، صادقی، رایینی ، شهسواری ، جامعه بزرگی ، مرادی ، ساوندر ، خبری.




ایل ترك بچاقچي از بزرگترين ايلات منطقه سيرجان كرمان

ایل بچاقچی
یكی از بزرگ ترین و معروف ترین ایل های شهرستان سیرجان از توابع كرمان است كه مردم آن در كوهستان چهار گنبد و روستاهای بلورد و كهن شهر سكونت دارند.

- وجه تسمیه و سابقه تاریخی
- ظاهرا واژه بچاقچی در گویش تركی از دو بهر « بوچاق » یعنی چاقو ، كارد و سرنیزه و پسوند « چی » تشكیل شده است . بنابرین بوچاقچی معنی نیزه گذار و دشنه دار را می دهد . از آن جا كه عاشیر بچاقچی از آذربایجان به منطقه كرمان مهاجرت كرده اند و مردمی جنگجو و سلحشور هستند می توان این وجه تسمیه را از نظر روحیه این افراد صحیح تر دانست . گرچه برخی نیز بر این باورند كه نام این ایل را واژه بوچاق به معنی عسل گرفته اند . بنابرین رویات ریش سفیدان و مطلعان ایل بچاقچی ، نادرشاه افشار این ایل را از قره داغ آذربایجان به سرزمین كرمان كوچانیده است.

- در اواخر حكومت قاجاریه رییس ایل بچاقچی ، اسفندیار خان بود كه در زمان حكومت آصف الدوله ( 1315 هـ . ق 1897 م ) سیرجان را تسخیر كرد . آخرین فعالیت این ایل در جنگ جهانی اول ( 1914 - 1918 م ) و هنگام حمله انگلیسیان و اشغال ایران است . حسین خان شجاع پور پسر اسفندیار خان كه از افراد نامی ایل بچاقچی و موثر در تاریخ كرمان بود در سال 1333 هـ . ق ( 1914 م ) آلمانیان مقیم كرمان را ربود و مدت ها با قوای تجاوزگر انگلیسی جنگید.

- - سردسیر و گرمسیر- منطقه سردسیر ایل بچاقچی در گذشته ، ارتفاعات چهار گنبد و بلورد و گرمسیرشان عین البقر و مراتع پیرامون آن بوده است.

- - نظام سنتی ایلی و ساخت قدرت
ایل بچاقچی از تعدادی طایفه ، هر طایفه از چند تیره ، هر تیره از تعدادی ایشوم (eysum) و هر ایشوم از چندین خانوار تشكیل می شده است . بنابرین نظام سنتی ایلی از بزرگ ترین واحد تا كوچك ترین آن از این قرار بوده است ایل ، طایفه ، تیره ، ایشوم و خانوار. ایشوم تركیب ثابتی ندارد و معمولا تعدادی خانوار با توافق هم تشكیل یك ایشوم را می دهند ، از این رو به اصطلاح خودشان ، خانوارهای یك یاشوم با یكدیگر شریك رمه هستند.

این خانوارها ممكن است با هم خویشاوند باشند یا این كه نسبتی نداشته باشند، به هر حال یك خانوار عضو ایشوم می تواند در پایان سال دامداری ( آخر بهار ) به علت به توافق نرسیدن با خانوارهای دیگر از ایشوم جدا و به ایشوم دیگری ملحق شود . خانواده در ایشوم هسته ی و استقلال نسبی دارد . اما هر خانواده با دیگر خانواده های عضو ایشوم در همه كارها، همبستگی اجتماعی دارد . امور اجتماعی و تولیدی ایشوم اغلب به صورت تعاونی و با كمك یكدیگر انجام می گیرد . در گذشته در راس تمام ایل یك خان ( ایلخان ) قرار داشت . در حال حاضر هر طیفه یك خان و هر تیره یك ریش سفید و هر ایشوم یك نفر سرایشوم دارد. هر ایشوم در كار خود استقلال دارد و اطاعت از دستورها و توصیه های ریش سفیدان فقط به خاطر احترام به آنان است و ایشان جز در موارد خاصی همانند میانجی گری و حل اختلافات نقش ویژه ی در تصمیم گیری ها ندارد.

ساخت اجتماعی شبكه قدرت
ایل ایلخان
طیفه كلانتر ( خان )
تیره كدخدا ( ریش سفید )
ایشوم سرایشوم
خانوار رییس خانوار

- طایفه های ایل بچاقچی
ایل بچاقچی از طویف : انكلوییه ، گوهر دیپو ، شول ، ارشلو ، عباس لو ، سوخته چالی ، سار سعدلو ، خروس لو ( XorosIu )،پوررضاقلی و امینی تشكیل شده است.

- اقتصاد ایل بچاقچی

الف ) دامداری
با این كه مردم ایل بچاقچی یكجانشین شده اند اما هنوز از طریق دامداری و قالی بافی امرار معاش می كنند و درآمد آنان از این راه است بیشتر خانواده های بچاقچی حداقل ده تا پانزده گوسفد و بز و یك تا چند گاو دارند . محصولات دامی این ایل علاوه بر تامین نیاز خانواده ، جنبه كالایی نیز دارد و بیشتر پیله وران و مغازه داران محلی به بازار سیرجان عرضه می كنند . فراورده های دامی آنان عبارتند از : پشم ، كرك ، مو ،پوست ، ماست ،كره ،روغن ، دوغ ، كشك ، پنیر، ترف ( قره قوروت ) ، لور. در زیر به به مراحل مختلف مربوط به دامداری در ایل بچاقچی اشاره می شود.

1) آمیزش و باروری دام ها
چوپان هر رمه در اوایل فصل تابستان و به اصطلاح خودشان « نوبهار » قوچ ها و بزهای نر را از گله جدا و اواخر تیر ماه یا « 120 بهار » دوباره آنها را وارد گله می كند . بدین ترتیب زمان باروری دام ها و بالاخره زایش آنها هماهنگ می شود . یعنی دام ها در هنگامی می زایند كه سرمای هوا كاهش یافته است و روبه گرمی می رود.

2) دروش ( dorus )
دروش، نشانی است كه برای مشخص شدن دام های افراد مختلف بر روی گوش حیوان به وجود می آورند . دروش بر حسب بریدگی ، نام های گوناگونی دارد. مثلاً اگر قسمتی از گوش بریده شود به آن برگه گوش می گویند، چنان چه به كنار گوش بریده شود، كار برو اگر وسط گوش چاك داده شود، چارگوش نامیده می شود. گاه برای علامت گذاری و شناسایی دام ها از داغ كردن استفاده می كنند . در واقع دروش یا داغ در حكم سند مالكیت افراد بر دام هاست.

3) چوپان
چوپان براساس قراردادی كه با صاحب گوسفندان دارد، رمه را در سردسیر و گرمسیر می چراند . در اول تابستان با چوپان قرارداد می بندند . مزد چوپان به صورت نقدی و جنسی پرداخت می شود. وسایل چوپان عبارتند از كوله پشتی ، چوب دستی ، مشك و غیره .

ب) كشاورزی
در ایل بچاقچی زراعت غلات شغل جنبی آنان را تشكیل می دهد و تا اندازه ی پاسخگوی نیاز درونی بچاقچی است و به عبارت دیگر در حد رفع نیاز خود ( در حد خود مصرفی ) به زراعت می پردازند.

محصولات كشاورزی آنان : گندم ، جو و مقداری علوفه برای تغذیه دامهاست . در بعضی روستاها مانند بلورد ، كشاورزی بیشتر بر بتغداری متكی است . درختان به ، بادام ، گردو ، زردآلو ، سیب و آلبالو در باغ های این ناحیه به چشم می خورند ، محصولات آنها اغلب بیش از حد نیاز نیاز مردم است كه به بازار سیرجان عرضه می شود.

پ ) صنایع دستی
صنایع دستی از نوع ریسندگی و بافندگی یكی از اشتغالات عشایر بچاقچی است. دستبافت های مردم این ایل بسیار مرغوب و شهره است . در میان بچاقچیان علاوه بر قالی و قالیچه ، بافتن جاجیم ، گلیم ، خورجین ، پلاس ، چنته ، شیریكی ، نمدكان ، قاشق دان ، مفرش ، آیینه دان و دیگر اشیای مورد نیاز زندگی چادر نشینی و هم چنین اشیای زینتی از این قبیل همیشه معمول بوده است . قالی و قالیچه بافی و قالیچه بافی مهم ترین هنر دستی و پس از دامپروری عمده ترین منبع درآمد خانواده هاست.

- ویژگی های قومی
الف ) نژاد ، زبان ، دین
مردم ایل بچاقچی اصلا ترك و زبان آنان تركی است ، ولی به علت ارتباط با مردم روستاها و عشایر فارسی زبان، واژه ها و تركیبات فارسی در گویش ایشان نفوذ كرده است . مردم این ایل علاوه بر گفت و گوهای روزمره در كارهای زراعت و حتی در صنایع دستی از اصطلاحات فارسی استفاده می كنند . عشیار بچاقچی پیرو دین اسلام و مذهب شیعه اثنی عشری هستند.

ب ) اعیاد و جشن ها
در عید نوروز همه اعم از زن و مزد لباس نو می پوشند و بانوان خود را به زیورآلات زینت می دهند . در این روز بهترین و لذیذترین غذاها را طبخ می كنند و می خورند . در عید قربان ، گوسفند یك ساله قربانی می كنند . اولاد و نزدیكان برای عرض تبریك و تهنیت به خانه های یكدیگر می روند . در عید فطر بعد از ادای زكوه فطر ، كلیه روزه داران در ساعت 8 صبح در مسجد و اگر نباشد در منزل كدخدا و ریش سفیدان یل ، اجتماع می كنند و به صورت جماعت و اقتدا به یك نفر امام كه در زمره علما و فضلا به شمار می رود نماز عید را می خوانند.

پ ) خواستگاری و عروسی
پدر پسر یك نفر از بزرگان ایل را به خانه دختر می فرستند تا از دختر او خواستگاری كند . در صورت موافقت ، خانواده پسر یك دست لباس با یك انگشتر به عنوان نشانه برای دختر می فرستند . در زمان مناسب و با توافق طرفین در منزل پدر دختر جلسه عقدكنان تشكیل می شود . میزان صداق كه طلا ، نقره ، زمین ، شتر و غیره است تعیین و در عقدنامه ثبت صیغه عقد جاری می شود و از آن پس عروس از لحاظ حفظ شئون اجتماعی و ایلی تا هنگامی كه مراسم زفاف به عمل نیامده خود را از داماد پنهان می كند . پس از عقد ، جشن عروسی برپا می شود .

آخرین روز عروسی همه مردم ایل را دعوت و در این جشن مراسم شتر دوانی و تیراندازی را اجرا می كنند. بدین ترتیب كه شاخه بلندی از چوب به نام « طراده » در زمینی فرو می كنند و سر آن سكه طلا یا پول نقره و غیره می آویزند . میهمانان یكی پس از دیگری تیراندازی می كنند هر كس برنده شده سكه ها به وی تعلق می گیرد . در این هنگام سلمانی ، سر و صورت داماد را اصلاح می كند. زنان طایفه نیز به سر و صورت وی نقل می پاشند و شادی می كنند. سپس داماد را سوار شتر می كنند و با هلهله و شادی به حمام یا كنار آب رودخانه یا چشمه می برند . پس از استحمام مجددا كاروان به سمت خانه عروس به راه می افتد در این همگام عمل سرابی یا به اصطلاح محلی بخشیدن اغنام و احشام و زمین از طرف پدر عروس به داماد صورت می گیرد . طلاق به ندرت اتفاق می افتد و در صورت اجبار طبق مقررات مذهبی انجام می گیرد.

ت ) نوزاد اول
در شب شش تولد نوزاد دختر یا پسر جشنی برپا و كودكان پسر 3 تا هفت ساله را ختنه می كنند و جشن باشكوهی برپا می دارند.

ث ) فوت و مراسم تدفین
چنان چه یكی از افراد ایل فوت شود همه مردم ایل اعم از بستگان ، آشنایان و غیره برای عرض تسلیت به خانواده متوفی حاضر می شوند و كسان فرد فوت شده از آنان پذیرایی به عمل می آورند . تا چهل روز نزدیكان متوفی در غم و اندوه هستند و حق شادی ندارند و تا چهار ماه نیز عزادار خواهند بود تا عمل خاك بندی در پایان چهار ماه نیز عزادار خواهند بود . تا عمل خاك بندی در پایان چهار ماه بر سر مزار متوفی انجام گیرد.

ج ) برخی از باورهای عشیر بچاقچی
- اگر باران نبارد، عروسكی پارچه ی به نام گشنیز و یا شابارون درست می كنند و در كوچه ها یا در میان چادرها می گردانند.
- مردم بچاقچی بر این عقیده اند كه شیر گوسفند و بز مال خواجه خضر است از این رو در روز چهلم بهار به خال كوه پاریز می روند و با همه شیر آن روز رمه ، آش شیر می پزند و به عنوان نذر خواجه به مردم می دهند.
- اولین روزی كه گوسفند را به كوه می برند آن را از زیر قرآن و از میان دو كپه آتش و دود اسپند عبور می دهند و دو شیزه ای به دنبال رمه ، آب می پاشد .
- هنگامی كه زنان ، نان می پزند و یا از كره روغن می گیرند نبیاد مردان حضور داشته باشند.
- اگر وضع جوی منطقه مناسب نباشد كوچ را آغاز می كنند ولی اگر در حال كوچ باشند اشكالی ندارد.
- در موقع برداشتن محصول غلات، سنگی كه آن را سنگ خواجه خضر می گویند در زیر خرمن گندم یا جو می گذارند و بر این باورند كه این سنگ سبب بركت خرمن می شود.
- خون گوسفند قربانی را بر روی زمین نمی ریزند و آن را به دیوار آفتاب دار می پاشند.


Sunday, August 14, 2005




دولت تركي قراختائيان‌ كرمان‌

يكي‌ از سلسله‌هاي‌ محلي‌، دولت تركي قراختائيان‌ كرمان‌اند كه‌ بر سيستان‌ نيز فرمانروايي ‌داشتند. بنيان‌گذار اين‌ سلسله‌، براق حاجب‌ از امراي‌ دولت‌ تركي خوارزمشاهي‌ بود كه‌ پس‌ از آمدن‌ مغول‌، تبعيت‌ از آن‌ را پذيرفت‌ و تا سال‌ 632 كه‌ درگذشت‌، دولت ‌خويش‌ را نگاه‌ داشت‌. پس‌ از وي‌ قطب‌الدين‌ محمد پسر عم‌ حكومت‌ را در دست‌ گرفت‌ و سپس‌ همسرش‌ قُتْلُغ‌ خاتون‌ كه‌ زني‌ نيرومند و حامي‌ علم‌ و ادب‌ بود، حكومت‌ را در دست‌ گرفت‌ و دخترش‌ پادشاه‌ خاتون‌ را به‌ اباقاخان‌ داد. وي‌ تا سال‌681 شاهي‌ قراختائيان‌ را در دست‌ داشت‌.

پس‌ از وي‌، سَيورغَتْمِش‌ براي‌ مدت‌ ده‌ سال‌ حكومت‌ كرد تا آنكه‌ باز حكومت‌ به ‌دست‌ پادشاه‌ خاتون‌ ـ دختر قُتْلُغ‌ خاتون‌ و ـ همسر گيخاتو افتاد. آخرين‌ امير اين‌ سلسله‌، قطب‌الدين‌ شاه‌ پسر سيورغتمش‌ بود كه‌ از طرف‌ اولجايتو بركنار شد و كرمان‌ به‌ دست‌ اميران‌ مغول‌ اداره‌ گشت‌.




دولت تركي اتابكان‌ يزد

يكي‌ از سلسله‌هاي‌ محلي‌ معروف‌ ايران‌، اتابكان‌ يزد هستند. يزد به‌ تبع ‌اصفهان‌ و همدان‌، در اواخر دورة‌ بويِهي‌، در دست‌ خاندان‌ كاكويه‌ و در رأس‌ آنها علاءالدوله‌ و فرزندش‌ بود. بعدها، با آمدن‌ سلجوقيان‌، آنان‌ تابعيت‌ دولت تركي سلاجقه‌ راپذيرفتند. از زمان‌ سلطان‌ سنجر كه‌ فرامرز بن‌ علاءالدوله‌، آخرين‌ پادشاه‌ديلمي ‌كشته‌ شد، قرار شد حكومت‌ به‌ دست‌ دختران‌ وي‌ باشد و سام‌ بن‌ وَرْدان‌ به‌عنوان‌ اتابك‌ از طرف‌ سنجر شهر را اداره‌ كند. از اين‌ زمان‌، سلسلة‌ اتابكان‌ يزد شكل ‌گرفت‌.

اتابكان‌ يزد تا چند قرن‌ دولت‌ اين‌ شهر را در اختيار داشتند. آنان‌ با ايجاد پيوندهاي‌ خانوادگي‌ با دولتهاي تركي اتابكان‌ فارس‌ و نيز قراختائيان‌ كرمان‌، و نيز پذيرفتن‌ تابعيت ‌مغول‌، دولت‌ خويش‌ را تا دورة‌ غازان‌خان‌ حفظ‌ كردند.

در روزگار سلطنت‌ غازان‌خان‌، اتابك‌ يزد شخصي‌ با نام‌ اتابك‌ يوسف ‌شاه‌ بود. غازان‌ اميري‌ به‌ سوي‌ يزد فرستاد و قرار شد يوسف‌ شاه‌ يا خراج‌ سه‌ سالة‌ يزد را بدهد يا شهر را به‌ امير مغول‌ واگذارد. يوسف‌شاه‌ بر سر اين‌ امير مغول‌ تاخت‌ و او را كشت‌ و پس‌ از آن‌ به‌ سيستان‌ گريخت‌. اندكي‌ بعد سپاه‌ مغول‌ رسيد و «سادات‌ وقضات‌ و اهالي‌ يزد، عَلَم‌ها و مصحف‌ها برداشتند و به‌ استقبال‌ بيرون‌ آمدند و زنهار خواستند». امير محمد ابداجي‌ مردم‌ را عفو كرد. پس‌ ازآن‌ شخصي‌ را به‌ نام‌ داروغة ‌شهر معين‌ كرد. به‌ اين‌ ترتيب‌ براي‌ چند سالي‌، شهر زير سلطة‌ مستقيم‌ مغولان ‌درآمد تا آن‌ كه‌ آل‌مظفر بر اين‌ شهر غلبه‌ كردند.


Home [Powered by Blogger]